اصول فقه

مطالبی پیرامون علم اصول فقه در حقوق و حوزه

اصول فقه

مطالبی پیرامون علم اصول فقه در حقوق و حوزه

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عام در اصول فقه» ثبت شده است

  • ۱
  • ۰

هو الحق و له الحمد


یکی از مباحثی که در باب ماده و هیئت امر بحث میشود بحث " فوریت یا تراخی داشتن ماده امر" می باشد. فوریت و تراخی به این معنی است که آیا پس از امر و دستور شارع حکم اطاعت برای مکلفین به چه صورت است؟ آیا باید فورا آن را به جا بیاورد و یا فوریت در آن لازم نیست. در این باب آیت الله سبحانب در کتاب الموجز این امر تحت سه قیل مطرح کرده است :

الف - هیات امر ظهور در فوریت دارد.

ب - هیات امر ظهور در تراخی دارد.

ج - هیات امر فاقد ظهور است ( یعنی بر هیچ یک افور یا تراخی ظهور ندارد.)

غالب متاخرین قول سوم یعنی "عدم ظهور هیات امر" را پذیرفته اند و قائل هستند که اگر شارع مقدس قرار است امری کند و آن امر لازم است به صورت فور اطاعت شود، لازم است قرینه ای بیاورد تا قرینه باعث شود معنی ظهور در آن داشته باشد.

نوجه : در وضعیت تردید، مقتضای اصل عمل به اطلاق می باشد.

  • محمد جواد درویش زاده
  • ۱
  • ۰

هدف از علم اصول

هو الحق و له الحمد

در فراگیری علم اصول فقه هدف این است که شخص بتواند برای یک حکم فقهی دلیل و حجت محکم بیابد تا در عمل تفقّه و اجتهاد به کارگیرد و از این رهگذر از نیروی فکری و قدرت استنباط احکام شرعیه از منابع اولیه برخوردار گردد.

منبع : اصول فقه آیت الله محقق داماد، دفتر اول، صفحه 15

  • محمد جواد درویش زاده
هو الحق و له الحمد
سید حسن خمینی
پایگاه اینترنتی اصول فقه این بار برای شما کاربران عزیز مقاله ای تحت عنوان «تفاوت مطلق و عام از دیدگاه آخوند خراسانی و امام خمینی» تالیف آیت الله سید حسن خمینی (زید عزه) را آماده دانلود کرده است. باید گفت که یکی از مباحث علم اصول در باب الفاظ، مبحث مطلق و عام است که ثمرات فقهی زیادی بر آن مترتب است و در خصوص هر کدام (عام و خاص)، (مطلق و مقید) مباحث گسترده‌ای مطرح است. مقاله مذکور در مقایس? این دو مبحث،‌صرفاً به بیان تفاوتهای عمده بین آنها می‌پردازد و دلایلی را از منظر حضرت امام خمینی(ره) مبنی بر استقلال و مجزا بودن هر یک از آنها مطرح می‌کند. این در حالی است که بسیاری از بزرگان علم اصول از جمله مرحوم آخوند خراسانی نوعی ارتباط بین آنها قائل شده‌اند و همین تفاوت دیدگاهی، مجالی را برای تقابل آرای اصولی در این مبحث ایجاد می‌کند.
گفتنی است که در بیان تفاوت مطلق و عام، آخوند خراسانی تقسیماتی را از نوع استغراقی، مجموعی و بدلی برای عام در نظر گرفته‌اند؛ همچنین اطلاق را نیز به اطلاق شمولی و بدلی تقسیم نموده‌اند. ایشان از یک جهت اصل انقسام عام به انواع مورد نظر را ناشی از نحوه تعلق حکم می‌دانند و تفاصیلی را در این مورد بیان می‌دارند و از سویی دیگر معتقدند که عام برای دلالت محتاج اطلاق و اجرای مقدمات حکمت است. در مقابل، امام خمینی(ره) اصل انقسام در عام و انواع این تقسیم را برای عام مورد پذیرش قرار داده‌اند، اما برای مطلق قائل به چنین تقسیمی نیستند و همچنین نمی‌پذیرند که انقسام عام ناشی از شمول حکم باشد و معتقدند که چون دلالت عام، دلالت وضعی لفظی است، هیچ ارتباطی به جریان اطلاق و مقدمات حکمت ندارد و کاملاً مستقل از آن می‌باشد.
تقسیمات عام و تفاوت دیدگاه امام و آخوند،‌اقسام مطلق و تفاوت دیدگاه این دو بزرگوار،‌مناقشه حضرت امام بر تقسیم در اطلاق، توقف دلالت عام بر مقدمات حکمت از دیدگاه آخوند و امام، و بررسی اطلاق فرد، از جمله موضوعاتی است که در این مقاله طرح و بررسی می‌شود و در پایان مؤلف دانشور به این جمع‌بندی می‌رسد که :
1ـ مرحوم آخوند خراسانی تقسیمات عام را مستفاد از تعلق حکم می‌دانند، در حالی که حضرت امام اقسام سه‌گانه عام را به وضع دانسته و تعقل حکم را در آن دخیل نمی‌دانند؛ 2ـ مرحوم آخوند، مدخول الفاظی همانند «کل» و «مجموع» را عام می‌داند، در حالی که امام همین الفاظ را عام دانسته و «عموم انسان» را در «کل انسان» ناشی از تعداد دال برشمرده‌اند؛ 3ـ‌ مرحوم آخوند استفاده عموم از عام را مبتنی بر مقدمات حکمت دانسته‌اند،‌درحالی که حضرت امام این امر را ناشی از دلالت وضعی الفاظ عموم می‌دانند؛4ـ مرحوم آخوند، مطلق را به شمولی و بدلی تقسیم می‌کنند در حالی که امام مطلق را واحد دانسته و شـمولیـت و بدلیت را ناشی از تعلق حکم می‌دانند؛و5 ـ حضرت امام در استفاده از مقدمات حکمت، اطلاق احوالی را در افراد عام جاری می دانند.
.:: جهت دانلود مقاله اینجا کلیک نمایید ::.
  • محمد جواد درویش زاده
  • ۱
  • ۰
هو الحق و له الحمد
بین عام و مطلق شباهت وجود دارد؛ مثلا لفظ مطلق بر کلیه مصادیق و افراد خود دلالت می کند و عام هم به همین صورت بر همه افراد خود شمول دارد. برای روشن شدن این شباهت از هر یک مثالی می آوریم :
عام : «همه ی علما را احترام کنید».
مطلق : «عالِم را احترام کنید».
در دو مثال بالا ظاهرا تفاوتی وجود ندارد ولی از نظر قواعد اصول فقه، عام و مطلق متعلق به دو مبحث جداگانه بوده و قواعد و احکام مختص خود را دارند.

  • محمد جواد درویش زاده
  • ۱
  • ۰

تعریف عام

هوالحق و له الحمد

عام عبارت است از لفظی که به مفهوم خود شامل همه مصادیق می‌شود. مانند این جمله : «همه ی دانشمندان به بشریت خدمت کرده اند.» در مقابل آن، خاص به لفظی اطلاق می‌شود که به مفهوم خود شامل همه مصادیق نمی‌شود. به بیان دیگر خاص لفظی است که بر خی از افراد و مصادیق خود را فرا می گیرند. مانند این جمله : « دانشمندان خداشناس به بشریت خدمت کرده اند». در این مثال لفظ «خداشناس» مخصَّص[1] است و باعث تخصیص « دانشمندان» شده است.


عام گاه وصف لفظ به اعتبار مفهومش قرار می‌گیرد و گاه وصف حکم به اعتبار شمول آن نسبت به همه افراد موضوع یا متعلّق و یا      مکلّف. چنان که خاص نیز این گونه است.

ذکر این نکته لازم است که برخی تعریفی دیگر برای عام در نظر دارند و ما در این جا قول مشهور را ذکر کردیم.

[1] مخصِّص عبارت از قید، صفت یا عبارتی است که دایره ی شمول عام را محدود می سازد. مانند: «بازداشت افراد ممنوع است مگر به حکم قانون»

  • محمد جواد درویش زاده