اصول فقه

مطالبی پیرامون علم اصول فقه در حقوق و حوزه

اصول فقه

مطالبی پیرامون علم اصول فقه در حقوق و حوزه

  • ۱
  • ۰

هو الحق و له الحمد

وفق ماده 22 قانون ثبت احوال ،کلیه اتباع ایران باید دارای شناسنامه باشند .پس به تعداد افراد امتثال و عصیان وجود دارد و اگر یک یا چند نفر از اتباع ایران اقدام به اخذ شناسنامه نکنند،حکم نسبت به سایرین امتثال و اجرا شده است.

همچنین در قانون آمده :«هر یک از زن و مرد میتواند برای عقد نکاح ،وکالت به غیر دهد»[1] مرد و زن نیز عام استغراقی هستند. چون هر دو آن ها می توانند وکالت به غیر دهند پس عام بدلی نیست و چون شرط منعقد شدن وکالت، می تواند با یک نفر از طرفین هم تحقق شود پس عام مجموعی نیست.

حق شفعه بعد از موت شفیع به وارث یا وراث او منتقل می شود.[2] انتقال حق شفعه به ورثه از اقسام عام افرادی است لذا نمی توان یک یا چند نفر از ورثه را از این حق محروم دانست و با توجه به عام بودن آن،میگوییم زن هم از حق شفعه ارث می برد .



[1] ماده 1071 قانون مدنی

[2] ماده 823 قانون مدنی

  • محمد جواد درویش زاده
  • ۰
  • ۰

تعریف اصول عملیه

هوالحق و له الحمد


آیت الله محقق داماد: براى استنباط احکام شریعت و تعیین تکلیف بندگان صورت هاى زیر متصور است:
اول: به خاطر وجود دلایل یقین‏ آور نسبت به حکم شرعى قطع حاصل است و هیچ‏گونه تردیدى وجود ندارد؛ مثل آنکه با وجود آیات صریح دال بر حرمت شرب خمر، تردیدى در حکم آن باقى نمى‏ ماند، در این صورت وظیفه شخص عمل به قطع خویش است زیرا که قطع حجیت ذاتى دارد.
دوم: دلایل موجود اگرچه یقین آور نیست، نسبت به حکم شرعى ظن ایجاد مى‏ کند. دلایل گمان‏ آور در اثبات حکم شرعى ارزشى ندارد مگر آنکه اعتبار دلایل مزبور را شارع تأیید کرده باشد که در این صورت وظیفه عمل به مدلول آن هاست. ارزش برخى دلایل گمان‏ آور را شرع مقدس اثبات کرده است؛ مانند خبر واحد عادل و یا ظواهر آیات قرآن مجید که دلالت آن ها به علت عدم صراحت تام، ظنّى و صرفا براى انسان گمان‏ آور است، این‏گونه دلایل ظنون معتبر شرعى‏ اند و فقیه در استنباط احکام شرعى موظف است به آن ها عمل کند. در سایر موارد، على‏ رغم وجود دلایل گمان‏ آور، چون شرع مقدس دلایل مذکور را تأیید نکرده، شخص به حالت شک و تردید مى‏ ماند و وظیفه او همانند صورت سوّم خواهد بود.
سوّم: در خصوص موضوع هیچ‏گونه دلیل معتبرى از منابع چهارگانه فقهى وجود ندارد که براى شخص تعیین تکلیف نماید؛ یا اصلا دلیلى نیست، یا اینکه دلیل هست ولى فاقد اعتبار شرعى است و یا على‏ رغم اعتبار، مجمل و یا دچار معارض است. در این‏گونه موارد که شخص دچار تردید مى‏ گردد شرع مقدس دستور العملی راهگشا فراروى مکلفین قرار داده تا تکلیف شرعى هرچند به طور موقّت، مشخّص شود. دستور العمل مزبور عبارت است از عمل به اصولى که اصول عملیه نامیده مى‏ شوند.
بدین ترتیب اصول عملیه خلاء ناشى از عدم کفایت یا سکوت دلایل موجود در منابع فقه را جبران مى‏ کند. در واقع، اجتهاد بدون اتکا به این اصول، پویایى و زایندگى خود را از دست مى‏ دهد و نمى‏ تواند در مقابل مشکلات روزافزونى که به مقتضاى زندگى، آثار و تبعات مترتب برآن حادث مى‏ شود، پاسخ شایسته‏ اى ارائه کند.
منبع : دفتر سوم از مباحثی از اصول فقه استاد محقق داماد صفحات 17 و 18
  • محمد جواد درویش زاده
  • ۱
  • ۰
هو الحق و له الحمد

برای عام استغراقی می توان به جمله : «اکرم العلماء» مثال زد. استغراقِ در عام از لفظ استفاده می شود به این معنا که استغراق در عام، مدلول لفظی هستند و به بیان دیگر «العلماء» برای عموم وضع شده است.

ولی مطلق هرچند از آن عموم استفاده می شود ولی این بدلیل سکوت مولی است که در مقام بیان بود ولی قیدی را نیاورد و سکوت کرد. مثلا در (أحَلَّ اللّهُ الْبَیْعَ)[1] نگفت که چه نوع بیع مراد اوست و سکوت کرد. از سکوت او استفاده می شود که همه ی بیع ها مراد اوست و الا غیر حلال ها را بیان می کرد.[2]


[1] بقره / آیه 275

[2] درس خارج  اصول حضرت آیت الله سبحانی در 87/08/26


  • محمد جواد درویش زاده
هو الحق و له الحمد
سید حسن خمینی
پایگاه اینترنتی اصول فقه این بار برای شما کاربران عزیز مقاله ای تحت عنوان «تفاوت مطلق و عام از دیدگاه آخوند خراسانی و امام خمینی» تالیف آیت الله سید حسن خمینی (زید عزه) را آماده دانلود کرده است. باید گفت که یکی از مباحث علم اصول در باب الفاظ، مبحث مطلق و عام است که ثمرات فقهی زیادی بر آن مترتب است و در خصوص هر کدام (عام و خاص)، (مطلق و مقید) مباحث گسترده‌ای مطرح است. مقاله مذکور در مقایس? این دو مبحث،‌صرفاً به بیان تفاوتهای عمده بین آنها می‌پردازد و دلایلی را از منظر حضرت امام خمینی(ره) مبنی بر استقلال و مجزا بودن هر یک از آنها مطرح می‌کند. این در حالی است که بسیاری از بزرگان علم اصول از جمله مرحوم آخوند خراسانی نوعی ارتباط بین آنها قائل شده‌اند و همین تفاوت دیدگاهی، مجالی را برای تقابل آرای اصولی در این مبحث ایجاد می‌کند.
گفتنی است که در بیان تفاوت مطلق و عام، آخوند خراسانی تقسیماتی را از نوع استغراقی، مجموعی و بدلی برای عام در نظر گرفته‌اند؛ همچنین اطلاق را نیز به اطلاق شمولی و بدلی تقسیم نموده‌اند. ایشان از یک جهت اصل انقسام عام به انواع مورد نظر را ناشی از نحوه تعلق حکم می‌دانند و تفاصیلی را در این مورد بیان می‌دارند و از سویی دیگر معتقدند که عام برای دلالت محتاج اطلاق و اجرای مقدمات حکمت است. در مقابل، امام خمینی(ره) اصل انقسام در عام و انواع این تقسیم را برای عام مورد پذیرش قرار داده‌اند، اما برای مطلق قائل به چنین تقسیمی نیستند و همچنین نمی‌پذیرند که انقسام عام ناشی از شمول حکم باشد و معتقدند که چون دلالت عام، دلالت وضعی لفظی است، هیچ ارتباطی به جریان اطلاق و مقدمات حکمت ندارد و کاملاً مستقل از آن می‌باشد.
تقسیمات عام و تفاوت دیدگاه امام و آخوند،‌اقسام مطلق و تفاوت دیدگاه این دو بزرگوار،‌مناقشه حضرت امام بر تقسیم در اطلاق، توقف دلالت عام بر مقدمات حکمت از دیدگاه آخوند و امام، و بررسی اطلاق فرد، از جمله موضوعاتی است که در این مقاله طرح و بررسی می‌شود و در پایان مؤلف دانشور به این جمع‌بندی می‌رسد که :
1ـ مرحوم آخوند خراسانی تقسیمات عام را مستفاد از تعلق حکم می‌دانند، در حالی که حضرت امام اقسام سه‌گانه عام را به وضع دانسته و تعقل حکم را در آن دخیل نمی‌دانند؛ 2ـ مرحوم آخوند، مدخول الفاظی همانند «کل» و «مجموع» را عام می‌داند، در حالی که امام همین الفاظ را عام دانسته و «عموم انسان» را در «کل انسان» ناشی از تعداد دال برشمرده‌اند؛ 3ـ‌ مرحوم آخوند استفاده عموم از عام را مبتنی بر مقدمات حکمت دانسته‌اند،‌درحالی که حضرت امام این امر را ناشی از دلالت وضعی الفاظ عموم می‌دانند؛4ـ مرحوم آخوند، مطلق را به شمولی و بدلی تقسیم می‌کنند در حالی که امام مطلق را واحد دانسته و شـمولیـت و بدلیت را ناشی از تعلق حکم می‌دانند؛و5 ـ حضرت امام در استفاده از مقدمات حکمت، اطلاق احوالی را در افراد عام جاری می دانند.
.:: جهت دانلود مقاله اینجا کلیک نمایید ::.
  • محمد جواد درویش زاده
  • ۱
  • ۰
هو الحق و له الحمد
بین عام و مطلق شباهت وجود دارد؛ مثلا لفظ مطلق بر کلیه مصادیق و افراد خود دلالت می کند و عام هم به همین صورت بر همه افراد خود شمول دارد. برای روشن شدن این شباهت از هر یک مثالی می آوریم :
عام : «همه ی علما را احترام کنید».
مطلق : «عالِم را احترام کنید».
در دو مثال بالا ظاهرا تفاوتی وجود ندارد ولی از نظر قواعد اصول فقه، عام و مطلق متعلق به دو مبحث جداگانه بوده و قواعد و احکام مختص خود را دارند.

  • محمد جواد درویش زاده
  • ۱
  • ۰

تعریف عام

هوالحق و له الحمد

عام عبارت است از لفظی که به مفهوم خود شامل همه مصادیق می‌شود. مانند این جمله : «همه ی دانشمندان به بشریت خدمت کرده اند.» در مقابل آن، خاص به لفظی اطلاق می‌شود که به مفهوم خود شامل همه مصادیق نمی‌شود. به بیان دیگر خاص لفظی است که بر خی از افراد و مصادیق خود را فرا می گیرند. مانند این جمله : « دانشمندان خداشناس به بشریت خدمت کرده اند». در این مثال لفظ «خداشناس» مخصَّص[1] است و باعث تخصیص « دانشمندان» شده است.


عام گاه وصف لفظ به اعتبار مفهومش قرار می‌گیرد و گاه وصف حکم به اعتبار شمول آن نسبت به همه افراد موضوع یا متعلّق و یا      مکلّف. چنان که خاص نیز این گونه است.

ذکر این نکته لازم است که برخی تعریفی دیگر برای عام در نظر دارند و ما در این جا قول مشهور را ذکر کردیم.

[1] مخصِّص عبارت از قید، صفت یا عبارتی است که دایره ی شمول عام را محدود می سازد. مانند: «بازداشت افراد ممنوع است مگر به حکم قانون»

  • محمد جواد درویش زاده
  • ۱
  • ۰

تفاوت عام و مطلق

هو الحق و له الحمد
اصولیین در مورد تفاوت بین عموم و اطلاق مى گویند: دلالت عام بر افراد بالوضع است ولى دلالت مطلق بر افراد و مصادیقش بالوضع نیست بلکه بالعقل است. [1] معنای این مطلب این است که در عام با توجه به ساختمان جمله، لفظ و ادوات ملفوظ, شمول و سرایت به افراد و مصادیق تحت عام استنباط مى شود . مثلا در جمله همه علماء را احترام کنید , لفظ همه و استعمال علماء به صیغه جمع , مفید این معنى است که منظور گوینده، امر به احترام کلیه مصادیق و افراد تحت عام یعنى همه علماء است. این عموم و شمول از سیاق اشتقاق و ترکیب کلمات جمله استنباط مى شود. در حالیکه در اطلاق اینطور نیست , مثلا در جمله عالم را احترام کنید , کلمه عالم به صورت اسم جنس نکره استعمال شده و در جمله لفظى از ادات عموم مانند همه، کلیه یا تمام وجود ندارد تا با دلالت آنها مطلق تمام مصادیق و افراد متعلقش را شامل شود ولى با ترتیبی که در کتب اصولیین در مبحث مقدمات حکمت گفته مى شود از لفظ مطلق، شخص مخاطب استفاده شمول مى کنند یعنى با یک برداشت عقلى و با استخدام مقدماتی که در اصطلاح علم اصول «مقدمان حکمت» [2] خوانده می شوند لزوم احترام به همه ی علما را نتیجه می گیرد.
منبع : مباحثی از اصول فقه استاد محقق داماد


[1] مباحثی از اصول فقه استاد محقق داماد / دفتر اول (مباحث الفاظ)

[2] منظور از مقدمات حکمت شرایطی است که شنونده در صورت اجتماع آن شرایط در ذهن او از لفظ استفاده ی اطلاق می نماید.


  • محمد جواد درویش زاده
  • ۱
  • ۰

هو الحق و له الحمد

پایگاه اینترنتی اصول فقه این بار برای شما عزیزان اینفوگرافی تاریخچه علم اصول را آماده کرده است. امیدواریم که مورد رضایت شما واقع گردد.

اینفوگرافی علم اصول فقه

.:: برای مشاهده با کیفیت بالاتر روی تصویر کلیک نمایید ::.



  • محمد جواد درویش زاده